عمو حسین 1/3/96

ساخت وبلاگ
نمی دونستم قرار 1 خرداد ساعت 4 صبح عموم بمیره

نمیدونستم

باور ما نمیشور،در سر ما نمیرود.

ینی الان اصن وجودیتی داره؟

داره چی کارمیکنه

اصن دارای احساسات هس که خوش حال باشه یا نه

قرار چه اتفاقی بیوفته

تو سر همه یه تصویر سیاو مبهم از مردن هست

فوت مادر خودم و عموم از فوت هایی بود که منو برد تو شوک

ینی هنوز که هنوزه باورم نمیشه

همیشه ی حسه عجیبی دارم

که انگار هستتن

حضورشونو همیشه حس میکنم

ینی احساس میکنم دارن نگام میکنن

یه نگاه هایی روم سنگینی میکنه

مخصوصا شبا

ینی میدونم کجا وایسادن

مادرم که جاش تو قلبمه

من خیالم راحته راحته

چون با خودم هروزه هروز داره زندگی میکنه

اما عمو حسین

انگار همیشه جلو در تراس اتاقم وایساده

قدش بلندتره

و یکم خمیدس

من نمیترسم ازش

چون میدونم هیچ آزاری بمن نمیرسونه

احساس میکنم دوسم داره که میاد

هرچی باشه تو عالمه بچگی من خیلی پیشون بودم

ی چیز جالبی که همیشه تو ذهنمه

من اضن تا قبل فوت مامانم عموهامو شاید یکی دوبار دیده باشم اما اصن یادمشون نمیاد.شایدم بیشتر ولی حتمن از خاله هام کمتر دیدمشون

اما سر خاکسپاریه مامانم مطمئنم تو بغل عمو حسینم بودم که منو هی میخاست دور کنه و من میزدم تو سرو صورتش

با اینکه اولین باری که به صورت رسمی یادمشون میاد 8 ساله بودم.

نمیدونم چه جوری من7 سالم بود مامانم رفت

خیلی زود دیذ میشه

اما به جرذت میکتونم بگم از همه عموهام بیشتر دوسش داشتم

بازم پیشم بیا

من دوست دارم

هنوز لحظه ای که مامانم پشت تلفن ب بابام گف جدی؟خدا رحمتش کنه باورم نمیشه

ساعت 7:30 بود من درجا پاشدم نشستم.سعی کردم مامانمو ببینم گفتم چی؟مرد؟نه

میخاستم با دو دستم بزنم تو سرم

هااااااااااای خدا

من دلم خیلی برات تنگ میشه

خیلی

میخام فقط برم ی جا هوار بزنم

جای که کسی نباشه

این همه انرژس بدیو که تو دوهفتس جمع شده خالی کنم

سر هفتم بع از مزار تو رفتیم سر مزار عمو داوود

اونجا دیگه ترکیدم

خودمم باورم نمیشد

یکی یکی داریم کم میشیم

تا مادرجون رف نوبت بچه هاش شد

این دنیا خیلی بی وفاس....

خیلی

موزیک زنده میکند....
ما را در سایت موزیک زنده میکند. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rolling-cold-stone بازدید : 101 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 20:50